اربعین

بی دست کربلا 

دست مرابگیر

سلام امام رضای من‌.اربعین رسید.هرچندکه‌من ازدرک اربعین کم توانم اما داداش دارم میدونم‌نبودش چی به سرم‌میاره.اونم زینب کبری و داداشش امام حسین(ع).میفهمم وقتی ناحق تورونامسلمون خطاب میکنن درحالیکه خوداسلامی.میفهمم دراوج سنگینی داغ زخم زبون شنیدن چی به سرادم‌میاره.اونم داغ چندتاعزیز.میفهمم وقتی بعد چهل روز دوباره اتفاقات متل فیلم بیاد جلوچشات چی تودلت میگذره و چی آرزو میکنی.آخ خدایا چقدرتوصبرداری.الان حسین زمان ماهم تنهاست و ماها..... شرمنده ام از این بندگی ظاهریم باتمام وجودم تواین روز عزیزازت میخوام بحق زینب کبری و ل پردردش اول منو ببخشی بعد بهم توفیق بندگی بدی.حب خودتو تو قلبم بذار.بهم‌مهلت بده قبل از تموم شدن زندگیم حقیقت زنده بودنموبفهمم وبندگی کنم .

خدایا؟این روزگارعجیب مارومشغول میکنه.توروبه خون عزیزترینت کمکم کن توهمه مشغله های روزمره بندگیتویادم نره.توبخوای یه روسیاه مثل منم آدم‌میشه.فقط باید توبخوای .توبخواه بواسطه حسینت بخواه که منم آدم بشم .

دلم برات لک زده امام رضا.بخاطردرسای زینب نمیونستم شبابرم روضه این سه شب آخر رفتم همین دیشب توخونه اسلامیاوقتی سلام به اباعبدالله دادیم آقای انصاریان گفت دلم نمیاد بااینحالت به امام رضا سلام ندی.اسمت اومد دلم لرزید صلوات خاصه خوندیم و من انگاری که فقط بخاطرمن سلام دادن داشتم بال درمیاوردم اخه همش تو این فکربودم شب روصه ی تو نتونستم بیام .بخاطرهمه چی ممنون.مطمئنم بخاطرمن نبوده اون سلام اما بذارمنم تو همین خیال باشم که خیلی بااین فکراعشق میکنم.

توروجان جوادت منوفراموش نکن.قرارشده آقای علوی فرداشب توحرم به یاد همه اونایی که توروضه بودن توحرمت زیارت امین الله بخونه.لم به همیناخوشه و امیددارم یه روزی مجاورت بشم .

+ نوشته شده در  یکشنبه سی ام آبان ۱۳۹۵ساعت 9:17  توسط مجنون ترین مجنون   |